سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تو به حقّ دانا باش و بدان عمل کن، خدای سبحان تو را می رهاند . [امام علی علیه السلام]
عاشقان شهادت
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» چشمهای منتظر

«به نام خالق محبت»

اواسط تابستان بود و احمد برای اولین بار قرار بود با  بچه های دانشکده علوم حدیث به طرح هجرت برود.او قرار بودبرود و به بچه های روستا به عنوان یک معلم خدمت کند.چند روز اول هنوز به خوبی با فضای روستا و روحیات بچه ها آشنا نشده بود ولی هر چه می گذشت در عین حال که احساس قرابت و نزدیکی بیشتری می کرد انگار غربت عجیبی نمی گذاشت که به راحتی کارش را انجام دهد و تحمل آن فضای سنگین کمی برایش سخت بود.اما به هر ترتیب او در آنجا ماند و اکنون که برگشته است گوشه ای از احسلس خویش در آن رورهای قشنگ را نوشته است:

در انتهای جاده پیچ خورده بر صحرای زرین گون گندم، عشق و محبتی  بزرگتر از قلب کوچک بچه‌های ده نهفته است. مینی‌بوس همچنان جاده را برای رسیدن به آن طی می‌کند. هر یک از مربیان در مسیر پیاده شده و راهی روستایی می‌شوند.کم کم بچه هایی که به انتظار‌م ایستاده اند از پشت شیشه مینی‌بوس دیده می‌شوند در آن لحظه شاد و دلگیر دیگر خیسی چشم‌ها چیز عجیبی نیست وقتی تکرار استقبال بچه های ده را نظاره می‌کند. بعد از توقف مینی‌بوس پیاده شده و با سلام بچه‌ها روز سوم را آغاز می‌کنم.   از این روز به بعد علی کوچولو  مرا دایی صدا می‌کند تا من نیز او را همچون خواهر‌زاده خویش بنگرم و با حامدی که هر روز دست کوچک خویش را در دست می‌گذاشت  همچون برادر زاده ام برخورد کنم. در پنجمین سلام من و بچه‌ها احساس می‌کردیم که سالیانی‌ست که با هم رفیق هستیم.

باورم نمی‌شد دلم به این زودی بتواند عشق بچه‌های روستایی ناشناخته و دور‌افتاده را در خود جای دهد، روستایی که بچه هایش راضی نبودند لحظه‌ای از کنار مربی  دور شوند، روستایی که تمام خاطراتم شده بود. ولی زرین باغی که عشق من می‌شود غرور و افتخار وصریحتر بگویم ادعای مربی خویش را می شکند همان مربی که با نگاه به  احسان هشت ساله، یاد گرفته بود نماز را با سجاده بخواند بهتر است. همان مربی که اکنون بر خود لازم می داند مانند حامد حد اقل 10 سوره از قرآن را حفظ کند. همان مربی! نه همان بچه شیعه‌ای که می‌توانست زودتر از اینها نام مادر امام اول خویش حضرت امیر المومنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) را یاد بگیرد و برای شرح زندگانی امام پنجم خود، امام محمد باقر(ع) مطالعه بیشتری داشته باشد.

 راستی آیا من نیز می توانم همچون عرفان و عارف  هر روز 10 دقیقه قبل از اذان وضو بگیرم، دو برادر دو قلویی که شایسته بود من برای گوش دادن به حرفها و شعرهای آنها زانو بزنم.کاش من همچون عارف بودم، پسر بچه  7 ساله ای که اینچنین ساده و بی ریا سفره دل خویش را برای امام زمان بر روی برگه پهن می کند:

« یا امام زمان! من از تو می‌خواهم که زودتر ظهورکنی تا مردم بد بمیرند و مردم‌های خوب زندگی بهتری داشته باشند. یا امام زمان! من کوچکم، وضو می‌گیرم ولی هنوز نمازم را خوب بلد نیستم ولی اگر تا وقت بزرگ شدن من تو ظهور نکردی نماز را یاد می‌گیرم و نماز می‌خوانم و برای ظهور تو دعا می‌کنم. یا امام زمان! من می‌خواهم که کارهای خوب انجام دهم تا خدا و تو از من راضی باشید. ای امام زمان! من دوست دارم تو آدم های بد را بکشی تا آدم های خوب زند گی بهتر داشته باشند »

همشاگردی عزیزم، عارف! من نیز با دل تو همنوا شده‌ام و در نامه‌ای به امام زمان حرف‌های تو را نوشته‌ام:

با نام نور و رایحه یا حضرت بهار

فرزند صبح صادره از عشق بی‌شمار

اما غرض نه اینکه شکایت کنیم، نه!

ما دو علاقمند بهاریم و بی‌قرار

عاشق، اسیر،‌ مخلص گفتار، دربدر

آقا! چه سخت می گذرد چرخ روزگار!

اول به درد دل من و عارف اجازه دهید

بر خواسته های این کوچولو، جواب آره دهید

در بین شبهه‌ها که هر روز رنگ می شود

آقا اجازه! ما دلمان تنگ می شود

آقا اجازه! پنجره ها فحش می دهند

حتی پرنده توی هوا سنگ می شود

تا دست می بریم به سوی سلام‌ها

ناگاه خنده ها همه بی رنگ می شود

دیگر «امیر» توت به «سارا» نمی دهد

ارباب پول زحمت «بابا» نمی دهد

نفرین گرفته پنجره ها را به زیر مرگ

با یا کریم «خسته زهرا» غم تگرگ

آقا اجازه! جواب عارف از ذهن من رهاست

او گفته است که «جای خدا کجاست؟

قرآن نوشته خدا همه جا هست و مادرم

اصرار می کند قبله کمی سمت راست»

هی چشم های پرسش او منتظرند

آقا اجازه جواب چشم های او کجاست؟

 این متن توسط آقای احمد رحیمی نوشته شده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » شاهد ( دوشنبه 86/10/10 :: ساعت 5:18 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نامه استاد غلامعلی در پی مطلب نوشته شده در وبلاگ و نظر نویسنده
اصلاح یا لجن پراکنی
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 18
>> مجموع بازدیدها: 121881
» درباره من

عاشقان شهادت
شاهد
یک طلبه که امیدوارم بتوانم وظیفه طلبگی خود را در حد توان به انجام برسانم. در این راه از خداوند تبارک و تعالی و ائمه اطهار استمداد می طلبم وامیدوارم بتوانم قدمی در جهت حفظ اسلام و آرمانهای شهدا و امام شهدا که به یقین سربلندی اسلام و برافراشته شدن پرچم آن در سراسرجهان بوده بردارم . (ربنا آمنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین)

» پیوندهای روزانه

سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی [13]
پایگاه خبری جماران [4]
بنیاد آزادی رشد و آبادانی ایران [24]
روزنامه آفتاب یزد [2]
روزنامه مردم سالاری [4]
[آرشیو(5)]

» آرشیو مطالب
مناسبتها
مرداد 1386
خرداد 1386
پاییز 1386
شهریور 1388
تابستان 1386
انتخابات ریاست جمهوری 88
پاییز 88
زمستان 88

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
بهترین وبلاگ دنیا
هادی حاجتمند
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
تکنولوژی کامپیوتر
بازمانده تنهای تنها
آقا محسن رفعت
محمد زندی
خادم الزهرا
تمهیدات برای حضور و ظهور
یه پوتین یه پلاک
هانیبال
شب و تنهایی عشق
دوستانه و صمیمانه
همسفر عشق
مسیح اندیمشک
پرسش مهر 8
بوستان نماز
برای اولین بار...
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
یعسوب
انتظار
یا زهرا(س)
عشاق
قدرت شیطان
PARANDEYE 3 PA
وب نوشته های محمد شریف
تو میتونی !! اخبار روز جنبش سبز دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ

ویرجینیای حدیث
صل الله علی الباکین علی الحسین

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب